پایگاه مقاومت و انجمن اسلامی شهدای پارس خزر

اجتماعی،فرهنگی،سیاسی،اقتصادی

پایگاه مقاومت و انجمن اسلامی شهدای پارس خزر

اجتماعی،فرهنگی،سیاسی،اقتصادی

ویژه نامه ایام فاطمیه


فاطمیه اول از 13 تا 15جمادی الاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی می باشد.

با دلی اندوهبار و چشمانی اشکبار ؛ فرا رسیدن ایام فاطمیه ؛
شهادت حضرت فاطمه زهرا س را به اهل ولاء تسلیت عرض میکنیم
شهادت حضرت فاطمه زهرا س ام ابیهاء را بعموم شیعیان و پیروان اهل ولایت تسلیت عرض می نماییم


ایام فاطمیه از چه تاریخی شروع ودر چه تاریخی تمام میشود؟
دربارة تاریخ شهادت حضرت زهرا (س) روایات مختلف و متضاد است. از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پیامبر (ص).
میان علمای شیعه، دو تاریخ مشهور و مقبول است : یکی هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر (ص) و دیگری نود و پنج روز.
با توجه به رحلت پیامبر اسلام (ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخة سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل ، شهادت حضرت زهرا(س) است و این ایام را فاطمیة اوّل می‌ خوانند.
اما بنا به روایت نود و پنج روز، شهادت حضرت(س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیة دوم می‌ خوانند.
بنابراین ؛ ایام فاطمیه جمعا 6 روز می باشد، 3 روز در ماه جمادی الاول و 3 روز در ماه جمادی الثانی.
فاطمیه اول از 13 تا 15جمادی الاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی می باشد.
ظاهراً علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت (س) معرفی شده است به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که ماههای قمری از رحلت پیامبر (ص) تا شهادت حضرت زهرا (س) ،29 روز بوده باشند،حال آنکه د رصورت کامل بودن ماههای قبل،روز شهادت 13جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود.چرا که طبق تقویم، حداکثر سه ماه قمری 29 روزه و حداکثر 4 ماه قمری 30 روزه می توانند پشت سر هم قرار گیرند.
روز سیزدهم جمادى الاول شهادت دختر خاتم الانبیاء و شفیعه روز جزاء سیّده نساء عالمین حضرت فاطمه
روز سوم جمادى الثانی شهادت صدیقه کبرى حضرت فاطمه زهراء دختر گرامی حضرت رسول اکرم (ص)
اما در عرف، به دهه دوم جمادی الاول، از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول 75روز، شهادت آن بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی از اول تا دهم جمادی الثانی، که طبق قول 95 روز، شهادت حضرت زهرا(س) در آن واقع شده است،دهه فاطمیه دوم گفته می شود.

شهادت حضرت فاطمة الزهراء س
شهادت حضرت فاطمة الزهراء س
با دلی اندوهبار و چشمانی اشکبار ؛ فرا رسیدن ایام فاطمیه ؛ شهادت حضرت فاطمه زهرا س را به اهل ولاء تسلیت عرض میکنیم
شهادت حضرت فاطمة الزهراء س
حضرت فاطمه زهرا س ، روح حیات در کالبد زمان
بسم الله الرحمن الرحیم
در نظام هستى و عالم خلقت آنقدر مسایل اسرارآمیز وجود دارد که یقینا بشر، با همه اطلاعاتى که از جهان دارد، هرگز به ژرفاى آن پى نخواهد برد.
از جمله آن مسایل وجود چهارده معصوم است که خداوند آنها را به عنوان هدیه و نعمت بر انسان ارزانى داشته است و در بین این چهارده معصوم یک زن به نام فاطمه علیهاالسلام نیز قرار داده است .
راستى این چه سرى است که در بین چهارده معصوم یک زن وجود دارد که یازده امام از نسل اویند!
و راستى فاطمه کیست ؟!
فاطمه علیهاالسلام الگوى معرفت الله است ...
صفات و اسماء الهى ، در فاطمه این جلوه ذات اقدس حق نمود و ظهور تام یافته است ؛
فاطمه علیهاالسلام اسوه حیات زیباست ...
فاطمه انسان کامل است و الگویى است براى تکامل ...
فاطمه علیهاالسلام نه فقط هدایت گرى است در مسیر کمال بلکه به مقصد رساننده است ؛ چرا که داراى فضایلى است که انبیا آنها را داشته اند... داراى فضایل رسول الله است و به فرموده برخى از بزرگان : فاطمه علیهاالسلام اگر مرد بود، پیامبر بود...
راستى فاطمه علیهاالسلام را با چه کسى باید مقایسه کرد؟
با انبیا، که برتر از انبیاست ...
فاطمه علیهاالسلام را مى بایست تنها با خاتم انبیا و تنها باید با دیگر معصومین قیاس کرد و بس .
فاطمه علیهاالسلام کیست که در هنگام نماز در پیشگاه معبود، خدا به وجودش افتخار مى کند و چه گوهر ناشناخته ایست که رضا و خشم خود را در رضا و خشم وى مى داند!
فاطمه علیهاالسلام لیلة القدر است و شناخت فاطمه علیهاالسلام در شناخت لیلة القدر است .
در این بانوى بزرگ چه اسرارى نهفته است که چنین جایگاهى در نزد خداوند دارد؟
آرى ... بدون شک از شناخت مقام عصمت و ولایت فاطمه علیهاالسلام عاجزیم ! تنها به اندازه توان خود به گردآورى احادیثى چند پیرامون زندگانى و شخصیت او پرداخته ایم ، به امید آن که فرداى قیامت مشمول شفاعت حضرتش شویم ...
روح حیات در کالبد زمان
فاطمه اگر خورشید جهان افروز بود، برتر از این مشعل پر شکوه آسمانى ، والاتر از این کانون نور و روشنایى ، برتر از این ارزانى دارنده زندگى و حرکت و حرارت و طراوت و نشاط و آسایش بود!
و اگر ماه بود، زیباتر از این شمع شب افروز و دلرباتر از این سمبل و نمونه جمال و زیبایى و روشنى بخش تر از این چراغ منظم و اسرارآمیز، و شکوهمندتر و خیره کننده تر و تحسین برانگیزتر از این آفریده فرمانبردار و این رهرو گرم رفتار و این آیت و نشان اقتدار و عظمت خدا بود!
اگر زمین بود، رنگین تر از این خوان گسترده ، پربرکت تر از این گنجینه معادن ، پر رازتر از این دربردارنده عجایب ، شگرف تر از این آفریده پراسرار، گسترده تر از این عرصه پهناور و پاک و پاکیزه تر از هر زمین طیب و طاهرى بود که انواع گلها و گیاهان و دانه ها و میوه ها را به فرمان خدا مى رویاند و در دامان خویش مى پرورد!
و اگر کوه ، این سمبل شکیبایى و پایدارى و مقاومت و رمز استوارى و پایمردى بود، به راستى قله اى پرفراز، سر به آسمان ساییده ، تسخیرناپذیر و ثابت و پایدار در برابر طوفانها، گردبادها و امواج بنیان کن حوادث بود.
اگر دریاى خروشان و مواج و پر تلاطم ، این سرچشمه طراوت ، نشاط، خرمى و شادابى زندگى و موجودات زنده بود، انبوه انبوه لؤ لؤ و مرجان ، مروارید، گوهرهاى رخشان و گرانبها و نایاب را در خود داشت !
و اگر اقیانوس ژرف و بى کرانه بود به راستى که پراسرارتر از این گنجینه اسرار، و سرشارتر از این مخازن عجایب ، و پر رازتر از این معماى شگفت انگیز آفرینش و پرثمرتر و مفیدتر از این سفره احسان خدا بود.
اگر آبشار ریزان و شفاف و زلال بود، با همان شفافیت جان و زلالى دل و پاکى قلب و طهارت روح و قداست روان ، هماره دانش و بینش ، درایت و فرزانگى ، آگاهى و آینده نگرى ، ژرف اندیشى و هدفدارى ، عشق و اخلاص ، فداکارى و ایثار، گذشت و صفا، شهامت و شجاعت ، عظمت و کرامت ، مهر و محبت ، دگردوستى و مردم خواهى ، حق جویى و حق گویى ، حق طلبى و حق پرستى ، آزادگى و آزادمنشى ، توحید و تقوا، امانت و راستى ، درخشندگى و روشنگرى ، شگفتى و شگرفى ، پارسایى و پایدارى ، همت و اعتماد به نفس ، ایمان و عرفان و دیگر ارزشهاى والاى انسانى و خداپسندانه ، هماره از شاخسار وجودش بر تشنگان و جویندگان آب حیات ریزش داشت !
و اگر باران بود، باران رحمتى را مى ماند که دانه هاى بى شمار قطرات جان بخش و زلال و پاک و زندگى ساز و شفابخش و بموقع خود را براى زنده ساختن زمین و زمان ، گل و گیاه ، دانه و میوه ، پرنده و انسان ، سخاوتمندانه مى باراند تا از سویى میکربهاى کشنده و هستى سوز، بداندیشى ها و بدخواهى ها، کج فهمى ها و کودنى ها، خودخواهى ها و خودپرستى ها، شرارت ها و حماقت ها، تجاوزها و زورگویى ها، هواها و هوسها، نوع پرستى ها و بت تراشى ها، حق کشى ها و شیادى ها، تملق ها و چاپلوسى ها، وابستگى ها و دنباله روى ها، سنگدلى ها و بى رحمى ها و تمامى ضد ارزشها را از کران تا کران زمین پاک خدا بشوید و یکسره با زباله دان تاریخ بریزد و نابود سازد، و از دگر سو گل ها و گل بوته هاى نیکبختى و بهروزى را برویاند و بپرورد و شکوفا سازد و به میوه بنشاند و زندگى را عطرآگین کند.
اگر رعد بود، فریادش رساتر و غرشش تکان دهنده تر و طنین جاودانه اش ‍ براى بیدار ساختن خواب رفتگان و هشیارى بخشیدن به غفلت زدگان و به هوش آوردن کسانى که دچار انواع مستى ها و پستى ها هستند، کارسازتر و هشداردهنده تر بود!
و اگر برق بود، نور خیره کننده اش مشعل پرنور فرا راه ، چراغ راه هدایت و روشنى بخش مسیر براى راه جویان و راه پویان آرمان خواه و هدفدار بود!
اگر گل ، این سمبل جمال و کمال و تجسم بارز زیبایى و دلاویزى و دل انگیزى بود، به راستى زیباتر از همه گل ها، جالب تر از همه لاله ها، عطرآگین تر و ظریف تر از همه گلبرگ ها، تفکرانگیزتر از همه شکوفه ها و دل انگیزتر از تمامى دشت هاى پوشیده از گل و سنبل و باغستان هاى پر از لاله ها و شکوفه هاى رنگارنگ بود!
و اگر سرو، این سرمشق پایدارى و برافراشتگى بود، خداى را سوگند! که برافراشته تر و پایدارتر و شکیباترین آنها در برابر تندباد حوادث بود!
اگر دختر بود، دخترى بى همتا و بى همانند ، دخترى سرشار از خردمندى و خردورزى ،ادب و عاطفه ، پاکى و صفا ، معنویت و فضیلت ، کمال و جمال ، خدا جویى و خدا خواهى ، خدا بینى و خدا پرستى ، ایمان و پروا ، توحید و توکل ، شهامت و دلیرى ، عفاف و درستى ، دانش و آگاهى ، ژرف نگرى و نواندیشى ،شهامت و شجاعت ،زیبندگى و برازندگى ،حق شناسى و انصاف ، عدالت خواهى و دادگرى ، حق طلبى و ستم ستیزى ، آزادگى و آزادمنشى و به یک کلام راز و رمز خلقت و معماى انسانیت بود که لقب بلند ام ابیها را از پیامبر گرفت و بارها آن کاروانسالار انسانیت دست او را بوسه باران ساخت و با همه وجود فرمود: ((فاطمه جان ! پدرت به قربانت !))
و اگر زن بود، بانویى بى نظیر و بى مثال ، شاخص و نمودار کامل یک بانوى نمونه ، اسوه راستین و پرشکوه و بالنده زن آزاده و آزاداندیش و اسطوره جاودانه جنس زنان و در میدان جلوه هاى شکوه زن بودن پایدارتر از کوه ها و مقاوم تر از رودبارهاى همیشه جارى و چشمه سارهاى هماره جوشان بود.
اگر مادر بود، در عرصه مادرى لطیف تر از شبنم بهار، نوازشگرتر از نسیم سحر، ظریف تر از برگ زیباى گل ، و عطرآگین تر و دوست داشتنى تر از لاله هاى معطر بود.
اگر همسر بود، در گستره همسرى و در کانون خانه على (علیه السلام) گرمابخش تر از آفتاب جهان تاب ، دلنوازتر از مهتاب ، دل انگیزتر از نسیم بهارى ، و بخشنده تر و پربارتر از ابر باران زا و نزدیکتر از پروانه بى قرار و دلسوخته به شمع روشن و پر شهامت تر و فداکارتر از هر همدل و همرزم و هر یار و همراه راستین راه خدا بود!
هرچه بود و هرکه بد، اعجوبه جهان خلقت ، معماى انسانیت ، راز و رمز هستى ، گوهر گرانبهاى آفرینش ، آیت قدرت بى کران خدا از آفریدن آفریدگان ، خلاصه فضیلت ها، عصاره کرامت ها، مجموعه موهبت ها و فرزانگى ها و نشان توانایى بدیع و عجیب آفریدگار فرزانه در آفریدن از جنس ((زنان )) بود.
شگفت انگیزترین انسان و شگرف ترین بشرى بود که در پست دخترى ، همراز و همسنگ و همراه و پشتیبان کارآمد و دلسوز و مشاور پدر، و در مقام همسرى یار و مددکار و مشاور و مدافع و گرمابخش زندگى همسر، و محبوب ترین یار و نزدیکترین دوست و پرتوان ترین غمخوار او، و در گستره شکوه زن بودن و عضو حساسى از جامعه بشرى به حساب آمدن ، جارى تر از رودخانه هاى همیشه جارى ،
خروشان تر از سیلاب خروشان ، دل انگیزتر از آبشارهاى همیشه ریزان ، غرنده تر از رعد ، روشنگرتر از درخشش برق ، دلیرتر از شیر ژیان ، شکیباتر از تک درخت بیابان ، حماسه سازتر از تمامى حماسه سازان ، و سرسخت تر و نستوه تر و پرشورتر از پیامبران ، در راه حق و عدالت و آزادى و حقوق بشر بود.
او آدم ، ((پدر انسانها))، و برگزیده خدا در سپیده دم آفرینش انسان نبود، اما شگفتا که ((علم اسماء)) و دانشى را که آفریدگار هستى به آدم آموخت و آن گاه او، در امتحان و آزمون از فرشتگان پیشى گرفت ، همه را آموخته بود و مى دانست و از آدم گویاتر و رساتر خبر مى داد!
او به ظاهر مسجود فرشتگان ، به فرمان خدا نبود، اما همسخن و همراه و مورد تکریم و تحسین و اعجاب و احترام آنها بود!
خانه او و پدرش فرودگاه فرشتگان بود.آنان براى زیارت او سر از پا نمى شناختند و افتخار خدمت به آن دردانه جهان آفرینش را به هیچ بهایى معامله نمى کردند؛ چرا که خوب مى دانستند که نه تنها سجده در برابر آدم به فرمان خدا، به احترام او و پدر گرانقدر و شوى شهسوار و فرزندان شکوهبارش بود که آفرینش هستى به خاطر آنان است .
او نوح ، آن بنده سپاسگزار، آن پیامبر برگزیده ، آن سازنده و ناخداى کشتى نجات و آن پیام رسان شکیبا و پراستقامتى که نهصد و پنجاه سال به فرمان خدا پایدارى کرد و سلام و درود خداى را نصیب خود ساخت ، نبود، اما بانوى بانوان ، سالار شایستگان ، بنده وارسته و شایسته خدا، دخت گرانمایه پیامبر، پاره تن و رگ حیات و مایه زندگى محمد(صلى الله علیه و آله ) بود، و مادر قهرمان بزرگى است که ناخداى کشتى نجات و چراغ هدایت است و خود نیز افزون بر این امتیازات ، محدثه بود و بر او الهام مى شد و مقامى بس ‍ والا و موقعیتى بسیار عظیم در بارگاه خدا داشت ، به گونه اى که معیار حق و باطل بود و مام پرفضیلت و والا مقام خاندانى که به بیان پیشواى بزرگ توحید، داستانشان داستان کشتى نوح است که هر کس به آن پناه برد، نجات خواهد یافت و هر کس از آن دورى گزیند، غرق خواهد گشت .
او ابراهیم و اسماعیل و یونس و صالح و زکریا و یحیى و ادریس و شعیب و هود و موسى و عیسى و...نبود، اما از همه این سرفرازان و قافله سالاران دانش و تقوا و ایمان و عمل و شهامت و شجاعت و ایثار و فداکارى و بردبارى و شکیبایى و آزادى و آزادگى و حق محورى و مردم خواهى ، بیشترین نشانه ها را داشت ، و ارزش هاى عقیدتى و اخلاقى و انسانى و معنوى آن برگزیدگان خدا، یکجا در کران تا کران اقیانوس مواج وجودش ‍ موج مى زد.
او محمد (صلى الله علیه و آله )، برترین انسان و آخرین و والاترین برگزیده خدا نبود، و در طلوع جهان افروز نور وجودش ایوان پر زرق و برق استبداد نشکافت و کنگره هاى آن فرو نریخت ، و شعله هاى سرکش آتشکده فارس ‍ به خاموشى نگرایید و دریاچه ساوه خشک نشد و ((کسرى )) و درباریانش ‍ دچار خواب هاى آشفته نشدند و بتهاى بتکده ها و بتخانه هاى مکه سرنگون نگردید، و پس از ولادت ، بى درنگ نداى عظمت خدا را بدین گونه طنین افکن نساخت که : الله اکبر، والحمد لله کثیرا، سبحان الله بکرة واصیلا، اما همه گواهى داده اند که با ولادتش نورى درخشان تلؤ لؤ کرد و شعاع آن نه تنها مکه و خانه هاى آن ، که تا فرسنگ ها فاصله را نورباران ساخت ، و همان لحظات پس از ولادت ، زبان به ستایش خداى بى همتا گشود و نداى شکوه و عظمت خدا و آزادى و آزادگى و کرامت انسان و نفى پرستش هاى چندش آور و ذلت بار، و رسالت پیامبر و امامت پیشوایان راستین نور را سر داد و در قالب آن ، استبداد و خودکامگى و زورمدارى و فریب و حق کشى و قیم مآبى را مردود اعلان کرد:
اشهد ان لا اله الا الله ، وان ابى رسول الله سید الانبیاء، و ان بعلى سید الاوصیاء، وان ولدى سادة الاسباط.(6)
او فرمان بعثت نیافت و قرآن بر او فرود نیامد و رنج رساندن پیام خدا را به طور مستقیم و در درجه نخست نچشید، اما او قامت بلند اندیشه ، سرو برافراشته آگاهى و آزادگى ، آبشار زلال و شفاف دانش و بینش ، برترین بانوى هستى ، محبوب ترین انسان ها در پیشگاه پیامبر ، شبیه ترین انسان ها در صورت و سیرت به او ، قرین و همتا و همشاءن امیر والایى ها ، مام پرفضیلت پیشوایان نور ، اقیانوس بى کرانه ارزش ها و والایى ها و قداست ها ، موهبت خدا به پیامبر ، تضمین گر جاودانگى دین و دفتر ، کوثر گواراى جویندگان آب حیات ، الگوى بى بدیل رهروان راه کمال ، ارمغان خدا به پیامبر، دخت وصف ناپذیر بهشت ، و پرتوى از نور جاودانه پروردگار بود.
او، ((حوا))، مادر انسان ها، ((هاجر))، آن بانوى فداکار و پراخلاص ، ((ساره ))، آن زن شجاع و پاکباخته ،((آسیه ))، آن شیر زن ظلم ستیز و خدا جو ، ((مریم ))، آن سمبل قداست و تقرب به خدا، و ((خدیجه ))، آن بانوى خردمند و تجسم حق جویى و فداکارى و شهامت و استقلال اندیشه و نجابت - که به بیان پیامبر، زیبنده ترین زنان تاریخ انسانیت اند - نبود، اما خود یک تنه و به تنهایى ، بانوى بانوان بهشت ، سالار زنان آگاه و با ایمان ،سرور زنان گیتى ،برجسته ترین الگو در کران تا کران تاریخ ،آیینه تمام نماى حقیقت ،تجسم روشن فضیلت ،اختر تابناک عصمت و طهارت ،دردانه خاندان رسالت ،نمونه کامل یک دختر شایسته و بایسته براى پدر،ترجمان راستین یک بانوى تمام عیار براى زندگى ،تفسیر درست یک عضو سازنده و تاریخ ‌ساز براى جامعه ایده آل ،مفهوم حقیقى یک مادر برجسته و والا براى نسل سرفراز،تبلور درخشان گوهر عفاف و پاکى ،تجلیگاه اندیشه هاى والا،قبله گاه ارزش هاى همه شایستگان و تمامى بندگان وارسته و برگزیده خدا، و شاهکار بى همانند قدرت آفرینش از جنس زن و یکى از علل آفرینش ‍ جهان هستى بود.
او از جنس زنان بود و سند افتخار و مایه مباهات آنان در همه عصرها و نسل ها، در دنیا و آخرت و در میان پریان و آدمیان و فرشتگان و حوریان بهشت است .
نام و لقب بلند آوازه و شکوهبارش :
فاطمه ، هادیه ، مهدیه ، ملهمه ، محدثه ، صدیقه ، طاهره ، مطهره ، حانیه ، مبارکه ، معصومه ، زکیه ، نوریه ، سماویه ، حره ، راضیه ، مرضیه ، سیده ، زهراء، بتول ، عذراء، فهیمه ، جمیله ، عالمه ، حکیمه ، علیمه ، صفیه ، عابده ، زاهده ، شفیقه ، رشیده ، کریمه ، منصوره ، شریفه ، سعیده ، عزیزه ، حوریه و...بود، اما تو گویى حوریه اى انسان نما، فرشته اى بهشتى ، لؤ لؤ یى نورانى ، گوهرى گرانبها و نایاب ، الگو و سرمشق و نمونه اى کامل و تمام عیار، و مجموعه فضیلت ها، عصاره موهبت ها، چکیده والایى ها، فشرده ارزش ها و شبیه ترین انسان ها در سیما و صورت ، رفتار و سیرت ، گفتار و سخن ، حرکات و سکنات ، روح و جان ، اندیشه و روان ، به برترین بنده خدا و سرفرازترین برگزیده او ((محمد)) بود.
در حقیقت دخت گرانمایه شخصیت بى همانندى که خداوند، کتاب قطور و شگرف آفرینش را به خاطر او گشود و به خاطر خاندان سرفراز و پرافتخارش که فاطمه ، آرى ، فاطمه ، این بانوى بهشت و این برجسته ترین الگوى زن در همه جهان ها، محور و مرکز و مدار و مام راستین این خانواده بود.
دوران زندگى اش کوتاه بود اما چنان پربرکت ، پرمحتوا، کامل و جامع ، که به راستى کتاب قطور انسان ساز و جامعه پردازى را مى ماند که از بخش هاى متنوع و گوناگون فکرى ، عقیدتى ، عبادى ، اخلاقى ، خانوادگى ، هنرى ، اجتماعى ، فرهنگى ، مبارزاتى ، سیاسى و...تشکیل شده باشد؛ آن هم در سطحى ممتاز و عالى و بى همانند و وصف ناپذیر؛ بسان قرآن ، نهج البلاغه ، صحیفه سجادیه و صحیفه فاطمیه ....
توحید گرایى و یکتاپرستى خالص و ناب ، سرآغاز و سرفصل کتاب وجود فاطمه را تشکیل مى دهد و از پى آن ، بخش بندگى خالصانه ، پرستش ‍ عاشقانه ، راز و نیازها و نیایش ها و رنگ خدا گرفتن ها و الهى شدن هاى اوست که خواندنى است و شنیدنى و حس کردنى و الهام گرفتنى .
بخش سوم کتاب وجود او را معادشناسى و ایمان به آخرت و حساب و کتاب و برنامه و هدفدارى آفرینش و پرواى از خدا ساخته است که پژوهشگران را بهت زده مى سازد و انگشت حیرت بر دهان مى گیرند.
پس از آن ، ارزش هاى انسانى و اخلاقى و معنویت اوست که مطالعه کنندگان کتاب وجود دخت گرانمایه پیامبر را واله و شیداى آن عصاره ارزش ها و چکیده شایستگى ها مى کند.
هنر دختر نمونه بودن در شعاع رسالت ، هنر همشاءن و همتا و همسر و مشاور و معاونى بى نظیر بودن در زندگى مشترک ،هنر مادر سرفراز شدن و نسل سرفراز پروراندن براى همیشه ،هنر زن بودن و عضوى کارآمد و سازنده و نمونه براى جامعه ....
و بخش دیگر کتاب وجود فاطمه را نورافشانى هاى علمى و تربیتى و اجتماعى ، مبارزات فکرى ، فرهنگى و عقیدتى و تلاش ها و روشنگرى هاى خالصانه و قهرمانانه و مسالمت آمیز او به منظور صیانت از دین و دفتر و قرآن و عترت و مرزبانى از عدالت و آزادگى شکل مى دهد.
روزگارى را که همه جا دوشادوش پدر بود و شاهد فداکارى ها و مجاهدت ها و رنج هاى گران او در رساندن پیام خدا نجات بشریت از عفریت شوم جهل و بیداد و خرافات و تعصبات ویرانگر و انواع اسارتها و حقارتها، و غمخوار و امیدبخش و پناه فکرى و عاطفى او بودن ، در سخت ترین شرایط و سهمگین ترین بحران ها.
روزگارى را که قرین امامت راستین بود و همسنگر و همراز و مشاور و معاون بلندمرتبه امیرمؤمنان و مام پرفضیلت فرزندانش ، و روزگارى که در اوج ترکتازى بازیگران قدرت و خداوندگاران ریا و فریب و زهد و تظاهر و زورمدارى و خودکامگى و تاریک اندیشى ، که مردى یافت نمى شد تا از شهسوار حق و محور عدل و جانشین راستین محمد و میراث معنوى و سیاسى و آرمان نبوى دفاع کند، او، آرى ، فاطمه ، قهرمانانه گام به میدان جهاد فکرى و فرهنگى و عقیدتى نهاد و موج آفرید و حماسه اى جاودانه پدید آورد و در عرصه هاى گوناگون ، جهادى سترگ و پایان ناپذیر و روشنگرانه و انسانى را پى ریخت و تا مرز شهادت و دفن شبانه و پنهانى ، تشییع غریبانه و مظلومانه و مزار ناپیدا و تفکرانگیز و درس آموز و سرشار از ((چرا؟)) پیش رفت و بخش پایان ناپذیر کتاب و جود خویش را گشود.
او بر ضد افعى استبدادى که دگر باره در حال جان گرفتن بود، به پاخاست .
براى خاموش ساختن لهیب سوزان تجاوز و تهاجمى که در راه بود، حرکت کرد.
براى نجات جامعه از شراره طغیانى که بر ضد آن در حال سازماندهى ارتجاعى ترین نیروها براى سوزانیدن هستى آن بود، بادرایت و شجاعت به خروش آمد.
براى متزلزل ساختن پایگاه هاى چپاول و غارت و ستمى که به نام عدالت و قسط در حال بنیاد بود، فریاد کشید.
براى شناساندن عجوزه فرتوت و جذامى ظلم و جور که با هزاران فریب و نیرنگ و کرشمه و ناز خود را فرشته اى فریبا و طناز مى نمایاند، به مسجد پیامبر، که تا پیش از غصب و اشغال به وسیله انحصار و سرکوب و تاریک اندیشى و خشونت ، سنگر توحید و تقوا و عدالت و آزادى بود، براى روشنگرى رفت .
براى دریدن ستار فریب و نمایاندن چهره کریه جلادان و غداره بندان و آتش افروزانى که بر هر گذرگاه حساس تاریخ ، با ریا و سالوس و عوام فریبى ، براى به یغما بردن هستى و کرامت و آزادى و شرافت ملت ها کمین مى کنند، آن خطابه شورانگیز و غرور آفرین و عمیق و جامع و تاریخ ‌ساز را با آن شهامت وصف ناپذیر و ژرف نگرى ویژه خود در رواق تاریخ و در گوش ‍ عصرها و نسل ها طنین افکن ساخت .
براى نشان دادن ماهیت سودجویان ، خودپرستان ، خودکامگان ، بزدلان و ساده اندیشانى که جز منافع آنى و زود گذر خود را نمى بینند و خود را برتر و بالاتر از دیگران مى پندارند و تنها منافع خویش را از میان همه منافع و حقوق بر باد رفته و پایمال شده مى جویند، شامگاهان کوچه ها و پس ‍ کوچه هاى مدینه را گام سپرد و در خانه مهاجر و انصار را زد و آنان را از خطر سهمگین بیداد و صداى گام هاى وحشت زا و درنده خوى استبداد سیاه و دیرپاى اموى و عباسى و دیگر تاریک اندیشان و پایمال کنندگان حقوق بشر در ستار دین و به نام خدا و مذهب ، بیدار باش داد.
براى رسوا ساختن دیوسیرتان تاریخ که در چهره فرشتگان دروغین نجات ، دانش و فرهنگ ، استعدادها و امکانات ، جانها و دارایى ها، احساسات و عواطف ، واژه هاى مقدس و باورهاى مورد احترام توده ها را در انحصار گرفته و با شیادى و دجالگرى مغزهاى پرنبوغ برخاسته از آنان را نیز به اسارت فکرى و عملى خویش مى گیرند، از ((امیر)) ارزشها و والایى ها و قداست ها و عدالت ها و حریت ها و نیایش ها و مردم خواهى ها و بشردوستى ها دفاع کرد.
براى از میدان بیرون راندن خودکامگانى که بیدادگرى شان همان گونه که فاطمه (علیها السلام ) ژرفنگرانه پیش بینى کرده بود، جانکاه و طاقت فرسا و استخوان سوز و دیرپا و انحطاطآفرین و در نهایت درجه ناجوانمردانه و عارى از وجدان و رذیلانه بود، آرى ، ((امیره )) نور و روشنایى براى زدودن ظلمت ها، ناآگاهى ها،، غفلت ها، ساده اندیشى ها، تعصبات کور، درخشیدنى دیگر آغاز کرد تا همگان اگر خواستند با این مشعل فراراه ، جرثومه تجاوز و فریب را در هر ستار و با هر شعارى که چهره منحوسش را نهان کند و با هر رنگى خود را بزک نماید، و در هر برهه اى از تاریخ و در هر جامعه اى ظاهر گردد، آن را بشناسند.از نهیب شبان بیداردل و هوشیار، بیدار گردند و به دامان گرگ هاى درنده روى نیاورند.
او در فرارسیدن دوباره شب هاى سرد زمستان ستم و آغاز دوباره یخبندان ارزش ها که بار دیگر مى رفت تا گل ها و گل بوته هاى عطرآگین عصر درخشان رسالت را که یادگار پدرش محمد (صلى الله علیه و آله ) بودند، بلرزاند و آن گاه که کرم ساقه خوار و مخفى جاهلیت و استبداد بر آن بود تا دگر باره شیره جان توده ها را بمکد و قامت رساى استقلال و استوارى و آزادى و آگاهى و حقوق انسانى و امنیت و کرامت شان را از درون بپوساند و پوچ و پوک سازد و مردم را در برابر بیدادى که در حال سرکشیدن بود به تعظیم و ذلت و حقارت - آن هم به نام خدا و باورهاى مقدس دینى - وا دارد، آرى ، آن روز، آن روز سرد و سخت که براى دفاع از حق و عدالت و ارزش ها، کسى به یارى ((امیر)) والایى ها و رادى ها به میدان نیامد، آنروز، آرى ، آن روز، این ((امیره )) ارزش ها و والایى ها بپاخاست و بامنطق پولادین ، امواج دانش و بینش ، حقگویى و حق طلبى ، انگیزش به خردمندى و خردورزى ، روشنگرى و اندیشاندن ، با خون دل ، با استخوان هاى سینه ، با بازوان گره خورده ، با نفس گرم ، با فریاد حق طلبانه و هشدارهاى برخاسته از پرده دل و با مردم دوستى و خیرخواهى و خداجویى ، و با خون مقدس ‍ ((محسن ))، آن کودک شهیدش ، قرآن و عترت ، دو یادگار و دو امانت گرانمایه پیامبر، را مرزبانى کرد و شعله امید و نوید را روشن و برافروخته داشت و خون بر رگهاى تاریخ تزریق کرد، و روح بلندآوازه و تابناکش را که نه در حصار تن محصور بود و نه در زندان زمان و مکان ، آن را در امتداد زمان تا دامنه رستاخیز جارى ساخت و شاهکارى آفرید و تدابیرى اندیشید که دیگر سرماى استخوان سوز شام تیره بیداد و فریب و دجالگرى نتواند بى سر و صدا حاکم گردد و جاهلیت و بیداد را عدالت ، نفاق و خودکامگى را دین ، و شرک و زندقه را توحید، و کفر بزک شده را اسلام ، و مذهب سالارى مخوف و هراس انگیز و ترور و وحشت شیفتگان قدرت و تاریک اندیشان خشونت کیش را حاکمیت دین پاک و بشردوستانه خدا و سبک و سیره آزادمنشانه و قانونگرایانه و پرجاذبه و مردمى پیامبر عنوان دهد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد